کتاب رمان دختری از جنس شیشه دربارهی دختری است که بر خلاف ظاهر تند و تیز و برندهاش، دلی همچون شیشه شفاف و شکننده دارد. روزگار از پاکی و سادگی این دختر سوء استفاده میکند و ضربهای به او میزند که شیشهی دلش ترک میخورد؛ ولی او اجازه نمیدهد که این شیشه بشکند و جلوی روزگار قد علم میکند و شیشهی دلش را ترمیم میکند.
در بخشی از کتاب رمان دختری از جنس شیشه میخوانیم:
سعی کردم بغضمو قورت بدم. آروم گفتم:
– سلام.
ماهان با صدای گرفتهای گفت:
– علیک سلام! خوبی عزیزم؟
چه مهربون شده بود. پوزخندی زدمو گفتم:
– بهتر از این نمیشم!
ماهان: برا چی حاضر نمیشدی باهام حرف بزنی؟
سکوت!
ماهان: نیکی من بخاطر خودت تو رو فرستادم اینو چند بار باید بگم تا باورت شه؟
اگه اینجا میموندی یه آب خوش از گلوت پایین نمیرفت!
– کاری داشتی؟
ماهان وقتی متوجه لحن سرد و خشکم شد نفس کلافهای کشید و بیمقدمه گفت:
– باید برگردی ایران!
با صدای نسبتاً بلندی گفتم:
– چی؟
مبلغ قابل پرداخت 7,000 تومان